از دانش تا هنر |
بکرزایی در میان نرها در میان مهرهدارانی که به صورت طبیعی تولید مثل جنسی انجام میدهند، بکرزایی یا پارتنوجنزیس (Parthenogenesis) تنها در مارها، اژدهای کومودو (مارمولکی غولآسا به طول پنج متر)، پرندگان و کوسههایی که در اسارت زندگی میکردند، مشاهده شده بود. تا کنون این پدیده به عنوان یک نوآوری فرگشتی برای حفظ نسل در نبود جانور نر مناسب و فرایندی نادر، اضطراری و موقتی تلقی میشد. اما بر اساس نتایج پژوهشی که در نشریه تخصصی Biology Letters منتشر شد، زیستشناسانی از دانشگاه تولسا (Tulsa) در اوکلاهاما افعیهایی ماده از محیطی پر از نمونههای نر صید کردند. سپس منتظر ماندند تا مارها زایمان کنند و سپس ویژگیهای فیزیکی و ژنتیک تولهها را بررسی کردند. نتایج به دست آمده نشان داد از 59 مار صید شده 2 تا به صورت بکرزایی تولیدمثل کردهاند. چنین نسبتی (یک به 30) در مقایسه با نظریات پیشین بسیار بالاتر از حد انتظار است. از آن مهمتر این که چنین نسبتی در این تعداد اندک دیده شده، از نظر آماری این احتمال را تقویت میکند که بکرزایی پدیدهای شایع در این افعیها باشد. معمای بکرزایی جالب است که زادههای هر دو مادهمار بکرزا، تماماً نر هستند. ازآنجاکه باکتری Wolbachia باعث کشتهشدن جنینهای نر میشود؛ بنابراین اگر هم عفونتی باکتریایی در کار باشد، مربوط به این باکتری نیست. هنوز مشخص نیست تولهماری که از راه بکرزایی متولد شده، عقیم خواهد بود یا میتواند به سلامت تولید مثل کند. زادههای حاصل از بکرزایی با احتمال بیشتری درگیر نارساییهای فیزیکی میشوند و معمولاًزودتر میمیرند، بنابراین باید تولهمارهای حاصل بکرزایی به دقت بررسی شوند تا ببینیم درآینده چه سرنوشتی پیدا میکنند. بکرزایی زمانی رخ میدهد که جسم قطبی (سه عدد سلول تحلیلرفته کوچکی که به عنوان فرآورده جانبی تولید یک تخمک ایجاد میشوند و معمولاً کنار تخمک چسبیدهاند) به درون تخمک نفوذ میکند و آن را بارور میکند. بنابراین انتظار نداریم DNA یک زاده حاصل از بکرزایی دقیقاً شبیه DNA والد باشد. بر طبق فرضیه ای دیگر دانشمندان معتقدند که مارهای ماده قابلیت ذخیره اسپرم ها را در بدن خود دارند و این اسپرمهای ذخیره شده تنها در صورتی بکار برده میشوند که مار ماده سالها از مارهای نر دور بوده باشد و هیچ آمیزشی نداشته باشد.این فرضیه هنگامی مطرح شد که مردی ادعا کرد که مارش که حدود 10 سال با هیچ مار دیگری ارتباط نداشته صاحب سه توله مار شده ؛مرد برای زیست شناسان اینگونه توضیح داد که پس از مدت طولانی که لانه ی مارانش را تمیز نکرده بود به قصد تمیز کردن لانه آنها، مارها در شیشه ای مخصوص قرار داد و هنگامی که قصد تمیز کردن یکی از لانه مارها را داشت متوجه دو توله مار مرده شد و در زیر روزنامه های باطله توله مار زنده ی دیگری یافت.زیست شناسان پس از بررسی متوجه شدند که توله مارها نر هستند؛ از آنجا که در بکرزایی زاده حاصل حتما باید همجنس با والد باشد و در این مورد و چندین مورد دیگر توله مارهای مشاهده شده نر بودند این فرضیه مطرح شد. تاکنون اثری از بکرزایی در پستانداران دیده نشده، زیرا تولیدمثل در پستانداران نیازمند ژنهایی از طرف هر دو والد است.
منبع: Daneshgahnews.com مستند انسان و حیوان شبکه سلامت
[ دوشنبه 92/1/19 ] [ 7:47 صبح ] [ شـــــــــهـرناز ]
[ نظر ]
در این مقاله دکتر دیمر و ژاندر با تحقیق روی DNA و تشعشعات آن و ارتباطش با نت موسیقی نتایج فوق العاده جالبی رو بدست آوردند آنها فرکانسهای DNA یک سلول را به نت ترجمه کرده و شروع به نواختن کردند. نتیجه شگفتانگیز بود، یک موسیقی بسیار زیبا!
ژاندر در این رابطه میگوید: «برخی از این ترکیبات فرکانسها، بسیار حیرتانگیز بودند. با شنیدن آنها من به موسیقی زندگی خودم گوش میدادم.
بسیاری از افرادی که به موسیقی DNA گوش دادند، کاملاً هیپنوتیزم و مسحور شدهاند و بسیاری دیگر نیز ساعتها گریستهاند. برخی دیگر اذعان کردهاند که این موسیقی نوایی از درون آنهاست و آنهایی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند به شباهت موسیقی DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و…اشاره کردهاند.
دکتر اوهنو در این باره می نویسد: «ملودی های DNA با عظمت و الهام بخش می باشند. بسیاری از افرادی که برای اولین بار این موسیقی را می شنوند، شروع به گریه می کنند. آنها نمی توانند باور کنند که بدنشان – که تا حالا اعتقاد داشتند فقط تجمعی از مواد شیمیایی است – شامل چنین هارمونی های معنوی و الهام بخشی باشد. نه تنها می توان با DNA موسیقی ساخت، بلکه حتی امکان معکوس کردن فرایند نیز ممکن است. به بیان دیگر شما یک بخش از موسیقی را برداشته و نت ها را به واحدهای سازندهDNA (نوکلئوتیدها) برمی گردانید . در پایان نتیجه شبیه یک رشته از DNA می شود. اوهنو تلاش کرد تا با قطعه شوپن این کار را انجام دهد. در پایان نتیجه شبیه یک ژن سرطانی شد!دانشمندان از نتایج این یافته ها در تحقیقات پزشکی نیز استفاده کرده اند. اگر شما هم اهمیت دنبال کردن این آواها را بدانید ممکن است به این نتیجه برسید که با بررسی دی ان ای در تریلیونها سلول بدن و دانستن نوسانات آنها شاید راهی برای بیش از پنج میلیون نفری که از سال 1990 مبتلا به سرطان تشخیص داده شده اند، پیدا شود. فابین مامن یک متخصص بیوانرژی است که با کمک هلن گریمال بیولوژیست و موسیقی دان، بیش از یک و نیم سال بر روی افکت های سلولهای سرطانی در مرکز ملی فرانسه که یک مرکز معتبر تحقیقات اند است کار کرده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که سلول های بافتهای سرطانی صداهای مغشوش و ناهنجاری تولید می کنند.و علاوه بر این در آزمایشات بسیاری ثابت شد که قرار گرفتن سلولهای سرطانی در معرض صداها و امواج صوتی، تغییراتی اساسی در آنها ایجاد می کند،صداهایی که آوادرمانی را به عنوان یک پتانسیل قوی درمانی برای این نوع بیماریها و موارد بسیار دیگری مطرح می کند. مامن همچنین تحقیقاتی را بر روی دو بیمار مبتلا به سرطان سینه دنبال کرده است. هر خانم به مدت سه ساعت در روز در طول دوره یک ماهه تحت آوادرمانی (موسیقی درمانی) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره درمان، تومور یکی از آنها کاملا ناپدید شد، اما بیمار دوم مجبور شد تومور را جراحی کند. جراح او گزارش می دهد که اندازه تومور کاملا کوچک شده بود و تا حد بسیار زیادی هم تحلیل رفته بود.از این یافته ها به این نتیجه می رسیم که وقتی اندامهایمان بصورت هماهنگ آواز می خوانند ما سلامت هستیم و وقتی که آنها خارج از تنظیمشان آواز می خوانند ما احساس بیماری می کنیم.و این داستان شگفتانگیزتر میشود اگر بدانیم که تمام سلولهای بدن یک موجود زنده، دارای یک نوع DNA منحصر به فرد هستند و DNA هر موجود (با وجود زبان و ساختار مشترک)، با DNA دیگری متفاوت است و این بدین معناست که در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصربهفرد هستند. تصور کنید چگونه «100 تریلیون سلول در بدن هر انسان در حال خواندن آوازی یگانه هستند و شاید این آواز، هم آوا با آواز کهکشان پرسیوس باشد! چرا که نه؟ موسیقیدان و رهبر ارکستری که نتها را در آغاز آفرینش نوشته است یکی بوده و یکی هست.نکات جالب توجه دیگری نیز در این تحقیقات و یافتهها وجود دارد. هر چه موجود از نظر تکاملی (تکامل در زیستشناسی) پیشرفتهتر بوده، موسیقی DNA آن نیز پیچیدهتر شده است. یک جاندار تک سلولی با داشتن DNA کمتر و پروتئینهای محدودتر، موسیقی سادهتری ایجاد میکند. در حالیکه در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده میسازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی میشود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.و راستی در کنسرت بزرگ جهان ما آهنگ را چقدر همآهنگ مینوازیم؟ آیا، هم آواز با هستی و خیره به دستان رهبر ارکستر مینوزایم؟ آیا با هر حرکت آرام او، آرام و با هر اشارة سریع، تند میزنیم؟ شاید هم ساز خودمان را میزنیم؟ سایت هایی که می توانید در آنها اطلاعات بیشتری در مورد این موضوع پیدا کنید و به موسیقی دی ان ای گلبولهای قرمز و بعضی دیگر از انواع سلول ها گوش دهید: 1-مقاله آوای علم، روزنامه گلدن برید2- Divid dimmer3- SusanAlexjander4-OHNO منبع:کلوب ژنتیک [ چهارشنبه 92/1/14 ] [ 4:17 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |