سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از دانش تا هنر
 

خط نسخ ،ابداع شده در اوایل قرن چهارم سال 310 هجری قمری توسط ابن مقله که در ابتدا خطی همپایه خط کوفی بود.این خط از دو خط فبطی و سریانی اخذ شده بود.هرچند برخی معتقدند که خط نسخ پیش از ابن مقله نیز وجود داشته ولی مسلم است آنکه ،او این خط را به اوج و کمال رسانیده.

خط نسخ بطور کلی از اواخر قرن دوم هجری رایج شد.ولی تا آخر قرن سوم هجری چندان متداول نبود.این خط به تمام سرزمینهای شرقی که تحت لوای اسلام بوده اند،گسترش یافت.در کتابت قرآن از خط نسخ استفاده شده است.

در ایران تا قبل از ظهور احمد نیریزی (اواسط قرن12 )که نامدارترین خوشنویس ایرانی در نسخ میباشد،این خط را به شیوه عرب ها یعنی متمایل به ثلث مینوشتند.اما او با تصرفاتی در نسخ عربی،شیوه تازه ای که متمایل به نستعلیق بود پدید آورد که به شیوه نستعلیق ایرانی مشهور گردید و تا امروز از آن پیروی میشود.

منابع:

کنکور هنر،حمید امامی ،امیر اسلامی،حسن محمودی،گویا ،ج 1 ،چ پنجم ،1379

تاریخ زبان فارسی ،دکتر محسن ابوالقاسمی ، سمت،1380

مقالات علمی دکتر ژاله آموزگار

www.nimrooz.net

www.wikipedia.org


[ سه شنبه 92/2/17 ] [ 5:32 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]

دلم میخواست در دامان طبیعت ،در آغوش چمن ،در کنار چشمه ساری آیینه سان که میشود تصویر پرشور زندگی را در آن با چشم دل و جان دید. آنجا که نسیم روحبخش زندگی ، گیسوان بنفشه را به بازی گرفته و فضای لایتناهی از شمیم خوش نرگس آکنده شده است .در کلبه ای آراسته با گوهر محبت و مفروش شده از مهر ،پرنده کوچک عشق را که سالهاست در پس میله های قفس آهنین مادیت آوای محزون و اسرار آمیزی سر میدهد، ارمغانی دهم. ارمغانی آمیخته با پرواز و آن حدیث پرواز پرنده عشق است ؛حدیث رهایی!


[ سه شنبه 92/2/17 ] [ 5:28 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]

 

معلممعلم

تقدیم به آن دسته از دبیرانم که از جان برای این حقیر مایه گذاشتند: 

در مسیری کوهستانی راه گم کرده بودم.خسته بودم از دشواری مسیر،از اینکه هر لحظه سنگی زیر پایم می لغزید .هرکجا که قدم می نهادم  امکان سقوطم چنان بود که از حرکت واهمه داشتم.مانده بودم بی کس و تنها در میان وحشت سنگها و صخره ها... به جایی رسیدم که دیگر راهی نبود؛به بن بست رسیدم.سر بر آوردم و آسمان را نگریستم.حلقه اشک در چشمانم ظاهر شد.خدا را از میان بغض خسته ام فریاد زدم که برای حرکت راهنمایم ندادی !؟

ناگاه در کمال ناباوری تورا دیدم که آرام به سمتم آمدی.دستانم را با مهر فشردی و گفتی: "فرشته ی کوچک همراه من بیا !" هنگام سفر مرا از مسیری امن هدایت کردی.هر لحظه در این کوهستان صعب العبور قدم به قدم گام هایت را نهادی و تا آن زمان که از محکم بودن مسیر مطمئن نمیشدی اجازه عبورم نمیدادی.از وجودت برایم سرمایه نهادی تا طی مسیر کنم.در طول راه گهگاه شکایت کردم اما صبوری پیشه کردی.گاه به ندایت گوش نسپردم و تو با نگرانی از پی من دویدی تا سرانجام به سرمنزل مقصود رسیدم.

حال دانستم که تو مَلَکی بودی از جانب پروردگار آن هنگام که فریاد کمک براوردم.حال که به هدفم رسیدم از پی تو میگردم تا به تو بگویم که تو نعمتی آسمانی بودی اما تو را نمی یابم.شاید این تقاص ناسپاسی من بود ...شاید هم مثل همیشه در گوشه ای به تماشای من نشسته ای و دوست میداری که در کمال گمنامی به حاصل تلاشهایت بنگری.اما معلم خوبم،راهنمای زندگیم بدان که هرکجا باشی خداوند همیشه یاور توست همانگونه که تو بودی.

با تشکر ویژه از خانم پری وکیل زاده معلم اول دبستانم؛خانم معصومه بیات معاون راهنمایی؛خانم شراره رحمانی دبیر شیمی سال اول و پیش دبیرستانم؛وخانم شهرزاد دانش دبیر زیست  سوم و پیش دبیرستان و همچنین دکتر عباس رحمتی استاد شیمی آلی دانشگاه و دکتر لی لی قائم مقامی استاد گیاهشناسیم و آرزوی سلامتی و توفیق برای این عزیزان و همه معلمان

منبع:همین وبلاگ،دست نوشته های خودم

 


[ یکشنبه 92/2/8 ] [ 9:0 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]

مادر

 

آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول میخورد
هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم بسر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز میگذشت از این زیر پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه میرود
چادر نماز فلفلی انداخته بسر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هرجا شده هویج هم امروز میخرد
بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها
او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش
آمد بجستجوی من و سرنوشت من
آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
آمد که پیت نفت گرفته بزیر بال
هر شب در آید از در یک خانه فقیر
روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان
او را گذشته ایست ، سزاوار احترام :
تبریز ما ! بدور نمای قدیم شهر
در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا
هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است
اینجا بداد ناله مظلوم میرسند
اینجا کفیل خرج موکل بود وکیل
مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
در ، باز و سفره ، پهن
بر سفره اش چه گرسنه ها سیر میشوند
یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه
او مادر من است
انصاف میدهم که پدر رادمرد بود
با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت
اما قطارهای پر از زاد آخرت
وز پی هنوز قافله های دعای خیر
این مادر از چنان پدری یادگار بود
تنها نه مادر من و درماندگان خیل
او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود
خاموش شد دریغ
نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او
با بچه ها هنوز سر و کله میزند
ناهید ، لال شو
بیژن ، برو کنار
کفگیر بی صدا
دارد برای ناخوش خود آش میپزد
او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که بما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب بگوشم همیشه گفت :
این حرفها برای تو مادر نمیشود .
پس این که بود ؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد ،
در نصفه های شب .
یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب
نزدیکهای صبح
او زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا ،‌
راز و نیاز داشت
نه ، او نمرده است .
نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر میشود خموش
آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق
او با ترانه های محلی که میسرود
با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت
از عهد گاهواره که بندش کشید و بست
اعصاب من بساز و نوا کوک کرده بود
او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده کاشت
وانگه باشکهای خود آن کشته آب داد
لرزید و برق زد بمن آن اهتزاز روح
وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز
تا ساختم برای خود از عشق عالمی
او پنجسال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ
تنها مریضخانه ، بامید دیگران
یکروز هم خبر : که بیا او تمام کرد .
در راه قم بهرچه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش بمن داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم بحال من از دور میگریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم بسوره یاسین چکید
مادر بخاک رفت .
آنشب پدر بخواب من آمد ، صداش کرد
او هم جواب داد
یک دود هم گرفت بدور چراغ ماه
معلوم شد که مادره از دست رفتنی است
اما پدر بغرفه باغی نشسته بود
شاید که جان او بجهان بلند برد
آنجا که زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست
این هم پسر ، که بدرقه اش میکند بگور
یک قطره اشک ، مزد همه زجرهای او
اما خلاص میشود از سرنوشت من
مادر بخواب ، خوش
منزل مبارکت .
آینده بود و قصه بیمادری من
ناگاه ضجه ای که بهم زد سکوت مرگ
من میدویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر بناله برآورده از مغاک
خود را بضعف از پی من باز میکشید
دیوانه و رمیده ، دویدم بایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز :
از من جدا مشو
می آمدیم و کله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب میکنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم
خاموش و خوفناک همه میگریختند
میگشت آسمان که بکوبد بمغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و بمغز من آهسته میخلید :
تنها شدی پسر .
باز آمدم بخانه چه حالی ! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود :
بردی مرا بخاک کردی و آمدی ؟
تنها نمیگذارمت ای بینوا پسر
میخواستم بخنده درآیم ز اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم

شهریار

 


[ یکشنبه 92/2/8 ] [ 8:56 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]

 

خط ثلث یکی از خطوط مهم در خوشنویسی اسلامی است که ابداع آن را به ابو علی بن  مقله بیضاوی شیرازی معروف به ابن مقله که در قرن سوم هجری میزیسته  است نسبت داده اند.

خط ثلث با ساختاری ایستا و موقر،بیشتر در تزیین کتابها و کتیبه های بکار میرفته است.انواع گوناگون ثلث تزیینی توسط ابن مقله،ابن بواب و یاقوت ابداع شده که برای کتابت قرآن و دیگر کتب مذهبی بکار میرفته است.ابن بواب زیبایی و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد.خط ثلث در ایران برای نوشتن عنوان سوره های قرآن کریم،پشت جلد نویسی ،سر لوحه ها و بخصوص در کتیبه ها و کاشی کاری ها بکار رفته است و هنوز نیز رایج است.

خطاطان خط ثلث را مادر خطوط گفته اند.ثلث خطی است که از کوفی استخراج شده از دلایلی که برای گذاشتن نام ثلث بر این نوع خوشویسی آورده شده است ؛داشتن 3/1 سطح (خطوط مستقیم )و 3/2 دور (خطوط انتهایی ) در داخل کلمات آن میباشد.

الف های کشیده و بلند و دوایر نسبتا کم عمق و باز از خصوصیات این خط است.در خط ثلث کلمات خیلی تو در تو و سوار بر یکدیگر نوشته میشوند به همین علت درجه خوانایی آن کم میشود.ریتمی که در اثر تکرار ضربه های عمودی و بلند حروف در این خط ایجاد میشود القاء کننده قدرت عظمت و بزرگی است.مهمترین کاربرد خط ثلث در کتیبه نویسی  است خط ثلث دارای بار مذهبی نیرومند میباشد و به همین لحاظ در دوره پس از انقلاب اسلامی در آثار گرافیکی برای نوشتن آیات قرآن و ادعیه بکار رفته است.همچنین در عناوین برخی مجله ها پشت جلد کتاب و طرح تمبر و مانند آنها نیز دیده میشود.

منابع:

کنکور هنر،حمید امامی ،امیر اسلامی،حسن محمودی،گویا ،ج 1 ،چ پنجم ،1379

تاریخ زبان فارسی ،دکتر محسن ابوالقاسمی ، سمت،1380

مقالات علمی دکتر ژاله آموزگار

www.nimrooz.net

www.wikipedia.org


[ جمعه 92/2/6 ] [ 5:30 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

زینب هستم دانشجوی زیست شناسی دانشگاه اصفهان با نام مستعار شهرناز در خدمتتونم
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 29
کل بازدیدها: 136627