سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از دانش تا هنر
 

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد                           ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاهسواران                        پیکی ندوانید و پیامی نفرستاد

سوی من وحشی صفت عقل رمیده                 آهو روشی، کبک خرامی نفرستاد

دانست که خواهد شدنم پیک دل از دست            وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست                    دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

چندان که زدم لاف کرامات و مقامات                هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد             گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد


[ پنج شنبه 92/1/15 ] [ 8:31 صبح ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه باران نرسیده است؟

و چرا هیچکسی در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است؟

به ایمان نرسیده است؟

و غم عشق به پایان نرسیده است؟

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد:

که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،

زمین مرد،زمان بر سر دوشش غم و اندوه فقط برد،زمین مرد

خداوند گواه است که دل چشم به راه است

و در حسرت یک پلک نگاه است

ولی حیف نصیبم فقط آه است

همین آه خدایا برسد کاش به جایی

برسد کاش صدایم به صدایی....

عصر این جمعه دلگیروجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفسهای غریب تو که آغشته به حزنی است

زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم...

ای عشق مجسم که به جای نم شبنم

بچکد خون جگر، دم به دم از عمق نگاهت

نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت،به فدای رخت ای ماه!

بیا،صاحب این بیرق و این پرچم و این روضه و این بزم تویی،آجرک الله!

عزیز دو جهان،یوسف در چاه،دلم سوخته از آه نفسهای غریبت

دل من بال کبوتر شده،خاکستر پرپر شده،همراه نسیم سحری

روی پرفطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی

به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه

شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟

به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد

نگهم خواب ندارد

قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد

شب من روزن مهتاب ندارد

همه گویند به انگشت اشاره

مگر این عاشق بیچار? دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد؟

تو کجایی؟شده ام باز هوایی...شده ام باز هوایی...

گل نرگس تو کجایی؟...تو کجایی؟


[ پنج شنبه 92/1/15 ] [ 8:27 صبح ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]

در این مقاله دکتر دیمر و ژاندر با تحقیق روی DNA و تشعشعات آن و ارتباطش با نت موسیقی نتایج فوق العاده جالبی رو بدست آوردند
 

آنها فرکانسهای DNA یک سلول را به نت ترجمه کرده و شروع به نواختن کردند. نتیجه شگفت‌انگیز بود، یک موسیقی بسیار زیبا! 


ژاندر در این رابطه می‌گوید: «برخی از این ترکیبات فرکانسها، بسیار حیرت‌انگیز بودند. با شنیدن آنها من به موسیقی زندگی خودم گوش می‌دادم.


بسیاری از افرادی که به موسیقی DNA گوش دادند، کاملاً هیپنوتیزم و مسحور شده‌اند و بسیاری دیگر نیز ساعتها گریسته‌اند. برخی دیگر اذعان کرده‌اند که این موسیقی نوایی از درون آنهاست و آنهایی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند به شباهت موسیقی DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و…اشاره کرده‌اند.

دکتر اوهنو در این باره می نویسد: «ملودی های DNA با عظمت و الهام بخش می باشند. بسیاری از افرادی که برای اولین بار این موسیقی را می شنوند، شروع به گریه می کنند. آنها نمی توانند باور کنند که بدنشان – که تا حالا اعتقاد داشتند فقط تجمعی از مواد شیمیایی است – شامل چنین هارمونی های معنوی و الهام بخشی باشد. نه تنها می توان با DNA موسیقی ساخت، بلکه حتی امکان معکوس کردن فرایند نیز ممکن است. به بیان دیگر شما یک بخش از موسیقی را برداشته و نت ها را به واحدهای سازندهDNA (نوکلئوتیدها) برمی گردانید . در پایان نتیجه شبیه یک رشته از DNA می شود. اوهنو تلاش کرد تا با قطعه شوپن این کار را انجام دهد. در پایان نتیجه شبیه یک ژن سرطانی شد!دانشمندان از نتایج این یافته ها در تحقیقات پزشکی نیز استفاده کرده اند. اگر شما هم اهمیت دنبال کردن این آواها را بدانید ممکن است به این نتیجه برسید که با بررسی دی ان ای در تریلیونها سلول بدن و دانستن نوسانات آنها شاید راهی برای بیش از پنج میلیون نفری که از سال 1990 مبتلا به سرطان تشخیص داده شده اند، پیدا شود. فابین مامن یک متخصص بیوانرژی است که با کمک هلن گریمال بیولوژیست و موسیقی دان، بیش از یک و نیم سال بر روی افکت های سلولهای سرطانی در مرکز ملی فرانسه که یک مرکز معتبر تحقیقات اند است کار کرده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که سلول های بافتهای سرطانی صداهای مغشوش و ناهنجاری تولید می کنند.و علاوه بر این در آزمایشات بسیاری ثابت شد که قرار گرفتن سلولهای سرطانی در معرض صداها و امواج صوتی، تغییراتی اساسی در آنها ایجاد می کند،صداهایی که آوادرمانی را به عنوان یک پتانسیل قوی درمانی برای این نوع بیماریها و موارد بسیار دیگری مطرح می کند. مامن همچنین تحقیقاتی را بر روی دو بیمار مبتلا به سرطان سینه دنبال کرده است. هر خانم به مدت سه ساعت در روز در طول دوره یک ماهه تحت آوادرمانی (موسیقی درمانی) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره درمان، تومور یکی از آنها کاملا ناپدید شد، اما بیمار دوم مجبور شد تومور را جراحی کند. جراح او گزارش می دهد که اندازه تومور کاملا کوچک شده بود و تا حد بسیار زیادی هم تحلیل رفته بود.از این یافته ها به این نتیجه می رسیم که وقتی اندامهایمان بصورت هماهنگ آواز می خوانند ما سلامت هستیم و وقتی که آنها خارج از تنظیمشان آواز می خوانند ما احساس بیماری می کنیم.و این داستان شگفت‌انگیزتر می‌شود اگر بدانیم که تمام سلولهای بدن یک موجود زنده، دارای یک نوع DNA منحصر به فرد هستند و DNA هر موجود (با وجود زبان و ساختار مشترک)، با DNA دیگری متفاوت است و این بدین معناست که در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصر‌‌به‌فرد هستند. تصور کنید چگونه «100 تریلیون سلول در بدن هر انسان در حال خواندن آوازی یگانه هستند و شاید این آواز، هم‌ آوا با آواز کهکشان پرسیوس باشد! چرا که نه؟ موسیقی‌دان و رهبر ارکستری که نتها را در آغاز آفرینش نوشته است یکی بوده و یکی هست.نکات جالب توجه دیگری نیز در این تحقیقات و یافته‌ها وجود دارد. هر چه موجود از نظر تکاملی (تکامل در زیست‌شناسی) پیشرفته‌تر بوده، موسیقی DNA آن نیز پیچیده‌تر شده است. یک جاندار تک سلولی با داشتن DNA کمتر و پروتئین‌های محدودتر، موسیقی ساده‌تری ایجاد می‌کند. در حالیکه در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده می‌سازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی می‌شود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.و راستی در کنسرت بزرگ جهان ما آهنگ را چقدر هم‌آهنگ می‌نوازیم؟ آیا، هم آواز با هستی و خیره به دستان رهبر ارکستر می‌نوزایم؟ آیا با هر حرکت آرام او، آرام و با هر اشارة سریع، تند می‌زنیم؟ شاید هم ساز خودمان را می‌زنیم؟ سایت هایی که می توانید در آنها اطلاعات بیشتری در مورد این موضوع پیدا کنید و به موسیقی دی ان ای گلبولهای قرمز و بعضی دیگر از انواع سلول ها گوش دهید:

1-مقاله آوای علم، روزنامه گلدن برید2- Divid dimmer3- SusanAlexjander4-OHNO
5- روش آزمایش به این صورت بود که ارتعاشات با استفاده از اسپکترومتر مادون قرمز اندازه گیری می شوند. با قرار دادن هر بخش از DNA در مقابل اشعه مادون قرمز و اندازه گیری طول موج اشعه جذب شده، این کار انجام شد و سپس نسبتهای فرکانس نوری به فرکانس صوتی تبدیل شد.

منبع:کلوب ژنتیک


[ چهارشنبه 92/1/14 ] [ 4:17 عصر ] [ شـــــــــهـرناز ] [ نظر ]
<      1   2   3      
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

زینب هستم دانشجوی زیست شناسی دانشگاه اصفهان با نام مستعار شهرناز در خدمتتونم
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 139576